پسر بچه کنار تخت ایستاده بود و اگر دلتان می خواهد از افکارش بدانید می گوییم ک داشت فکر می کرد، تختش با احستاب پایه و تشکی ک رویش هست تا به زیر زانوانش می رسد نهایتا و از سطح زمین تا قسمت زیرین تشک نمی تواند بیشتر از یک وجب و نیم ارتفاع داشته باشد پس، اگر هیولایی آن زیر هست، موجود کوچکی باید باشد. پسرک داشت فکر می کرد ک اندازه هیولاهای زیرِ تخت متناسب با ارتفاع تخت ها هستند و هرچقدر به زمین نزدیک تر ک باشی، کوچک تر هستند و بی خطر تر پس تخت های دو طبقه خطرناک ترینِ هیولاها را در خود دارند. همان انسانی ک در طبقه اول می خوابد. بعد به نشانه رضایت از نتیجه گیری ـش سر تکان می دهد و فکر می کند ک چقدر منطقی به نظر می رسد.

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها