گوشم نمی شنوتت. چشمم نمی بینتت. دستانم لمس نمی کنندننتت. به تمثیل، در آسمانی آبی و خالی، پر از هیچ، پر از اتم های نادیدنی. به تمثیل، توی هفت آسمان، مقصد اشاره انگشتانِ دعا گویان، منبع وصل قدرت پیشگویان. به تمثیل چ خدایی می کنی. همان مثل او، نا دیدنی. همان مثل او هستی ولی نا شنیدنی. و باورت کرده ایم، می پرستیمت. به درون خواب ها سر می کشی و وهم می شوی ولی. ولی توی بیداری هامان، بعد از ساعت ها اشک ریختن و صدا کردن هامان، همانقدر نا امید کننده ک خالق مرا می کرد و تو مرا کردی. آن بالا، سر جایت روی حق نشستی. ک به حق کردی، هر آنچه می کردی :دی :)))))))))) :دی


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها