ایستادن برای ساعت ها، سالها. ایستادن حتا بعد از تو، برای هیچ. فقط چشم بودن. ایستادن برای ایستادن. بی هدف، بی دلیل. نه حتا در انتظار رستگاری از توی آغوشت‌ ساکن شدن و چشم بستن و بعد لبخند زدن؟ ماه ها ایستادن و حتا از یاد بردن عطر تنت. چ زیباست خیالت و ایستادن، توی آخرین نقطه با هم بودن. ماندن، درخت شدن و خشکیدن. چون ک بعد آن میلی نبود؟ یا ک توان، ک از بین رفتند تمام مقصد ها. ایستادن درست، از بعد از سقوط به اعماق این تهوع. ک نباشد نفسی از برای قدمی به پس و پیش. ک نباشد فرقی از برای من و سنگ و این زمین. ایستادن ک چون باور نکردی، ک مرا علتی غیرت نیست. حال به جز ایستادن و این تکرار، دگر مرا هیچ میلی نیست.



مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها